اشعارشاعر اهل البیت(محب)

اشعارمذهبی سبکی و روضه...

اشعارشاعر اهل البیت(محب)

اشعارمذهبی سبکی و روضه...

واویلا

 شهادت بزرگ مرد تاریخ . مولای متقیان . پدریتیمان . معنای شهامت مقاومت بخشندگی قانون دلسوزی دلاوری پدری برادری بزرگواری زیبایی جمال و معنای شهادت و خون بر همگان تسلیت! 

باشد که سر را به پای حرم دوست سینه خیزان هدیه کنیم با اینکه سر نه چیزیست فدای قدم یار کنیم این متاعیست که هر بی سروپایی دارد ولی آقای من مولای من دیدی و لب نگشودی بر گناهانم . دیدی و بازهم دست کرمت را ندزدیدی از بدی هایم . 

بگذار شعری فی البدائه تقدیمت کنم ای عزیزتر از عزیز....فرق سرم به فدای یک تار مویت: 

من گنهکارم 

نماز نمیگذارم 

چشم بر بدیها دارم  ولی 

باز هم تورا دوست دارم یا علی 

گوئیا اشک چشم, ایستگاهیست برای لال ماندن هر شاعری!!! 

برای رسیدن به ایستگاه جنون بایستی با قمه همراه شد! یا علی ادرکنی 

بگذار آدمیان سگ نشوند طعنه زنند 

                  سگ ارباب چو آدم آدمیان چو سگند! 

 

هر زمان از شاه عباس میپرسیدند که ای شاه اسم و رسمت چیست؟ 

آن شاه با همه شاهیش پاسخش چنین بود: 

سگ آستان علی , عباس! 

به به خوشاشاه عباسی که آدم بود و خود را بر آستان علی امیرالمومنان سگ کرد و مانند آدمی رفت! 

  

خوشا بر رهبر عزیزمان سید علی الخامنه ای که با چشمانی خون آلود از زخم دشمنان همچنان با کلاهی زیبا بر زیر عمامه نوکری های خود را از چشم ناکسان و بی ناموسان پنهان داشته و همچنان علی وار با ذوالفقار عشق میجنگد و ما هم تحت فرمان وی ... گوش به امریم! 

 

عذرخواهم اگر مربوط ننوشتم چون امشب نه شب نوشتن است و نه خواندن امشب شب  

فرق های باز از غم علیست! به امید مرگ در زیر ایوان طلایت یا علی! 

 

کلب آستان امیرالمومنین مصطفی متخلص به محب علی! 

 

نظرات 3 + ارسال نظر

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات./
به من هم سر بزنید و در مورد اشعار نظر بدید./

پری 1390/05/31 ساعت 10:21 ب.ظ http://lovelyfeeling.blogfa.com

سلام
بیاین چندلحظه قشنگ فکر کنیم
دوست عزیز خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی ودرباره موضوع پست این هفته نظر بدی

موفق باشی
منتظرتم

ایمان غلامی(باب الجنه) 1390/06/04 ساعت 01:56 ق.ظ

جیگری سلام ببین قشنگه نطر بده میتونی روش کار کنی
ای مشک نریز آبرویم
بر باد مده تو آرزویم

ای مشک اگر چه عرصه تنگ است
بی آب روم به خیمه ننگ است

جنگ است و تمام همتم جنگ
سربازم و استطاعتم جنگ

سربازم و غم نمی شناسم
از کشته شدن نمی هراسم

هر جا که وظیفه جبهه بگشود
شمشیر به دوش عهده ام بود

امروز که در دلم خروش است
ای مشک دو عهده ام بدوش است

هم حامی حامیان دین دینم
هم ساقی چند نازنینم

امروز که دیده ام پر اشک است
بر دوش دلم لوای مشک است

ای مشک کسی ندیده از ناس
در رزمگه التماس عباس

اینک بشنو تو التماسم
دارم زتو پاس، دار،‌ پاسم

اشکم که چکیده فرات است
پنهان شده از مخدرات است

آبی که به سینه ات نهان است
رشک لب آسمانیان است

این آبروی من است در تو
ایثار خلاصه هست در تو

افلاک، سبو، گرفته سویم
بر خاک نریز آبرویم

بی آب اگر روم دمادم
باید زخجالت آب گردم

ای آب که اینچنین روانی
امروز چو من در امتحانی

کابوس عطش بهانه باشد
حیثیت تو نشانه باشد

از بهر کسی که عشقباز است
کابوس، حقیقی،‌مجازست

مولا که ندارد آب اکنون
دارد سر عشقبازی خون

گر امر کند به هر سحابی
بارد به سر زمین گلابی

اما نه ز ابر، بار خواهد
لب تشنه لقای یار خواهد

لب تشنه اگر چه دختر اوست
این آب صداق مادر اوست

آندم که سکینه مشک آورد
با دیده پر زاشک آورد

تا دیده به دیده ترم دوخت
از آتش آه، هستی ام سوخت

اینک من و خاطرات آن اشک
اینکم منم و فرات و این مشک

اینک منم و هزار دشمن
هم تو هدف شراره هم من

افسوس که من گناه کردم
بر آب روان نگاه کردم

هر چند که آب را نخوردم
کف در خنکای آب بردم

این دست ز تن بریده بادا
از حدقه برون دو دیده بادا

کفاره لمس آب این است
خوش باش که عاشقی چنین است

یا رب نشود خجل بمانم
تا هست شکسته دل بمانم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد